اول آبان؛ روز بیهقی؛ بخوانیم برای لذت بردن نه یادگرفتن!
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۶۷۴۹۷
عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز، اول آبان ماه به عنوان «روز ملی بزرگداشتِ ابوالفضل بیهقی، پدر نثر پارسی» نام گذاری شده و به همین مناسبت، همایشی در دانشگاه حکیم سبزواری (تالار بینالمللی بیهقی) برپاست.
از اتفاقات قبل توجه این برنامه، بخش مردمی همایش در روستای حارثآباد- زادگاه ابوالفضل بیهقی- است زیرا زبان، به مردم تعلق دارد و مِلکِ طِلق ادبیان نیست و پیام دکتر عبدالغفور آرزو پژوهشگر برجستۀ افغانستان در اوضاع و احوال کنونی نیز قابل توجه است چراکه زبان فارسی در سرزمین او مورد تهدید طالبان است و کمر به حذف زبان آن در افغانستان هم بسته اند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هر چند که عنوان «پدر نثر پارسی» قدری اغراقآمیز به نظر میرسد زیرا ابوالفضل بیهقی اگرچه نثر را در هزار سال پیش به درجهای از زیبایی و شیوایی رساند که سعدی و حافظ ، شعر را اما سعدی و حافظ نیز اوج دهندگان غزل بودند نه پدر آن. اعتلا بخشیدند و پدر نبودند.
ابوالفضل بیهقی از سه منظر اهمیت دارد: نخست، چنانکه همه میدانند نثر اوست که به رغم گذار هزار سال همچنان تازه و درخشان است.
دوم: شیوۀ تاریخنگاری او که اگرچه دبیر و نزدیک حاکمان بوده اما به مردم گرایش داشته و نکتۀ سوم هم این که پارهای نوشتههای او با اسلوبهای روزنامهنگاری مدرن هم سازگار است در حالی که در آن دوران نه رسانه بوده نه روزنامهنگار و به همین خاطر استادِ روزنامهنگاری- علی اکبر قاضی زاده- در ترجمۀ کتاب بسیار خواندنی و دوست داشتنیِ « تجربههای ماندگار در گزارشنویسی» نوشتۀ مشهور بیهقی را به آن افزوده و در آغاز کتاب و به عنوان نخستین «گزارش» آورده و به عبارت دیگر او را «روزنامه نگار» دانسته است.
این یادداشت یک مقالۀ علمی و تحقیقی نیست و تنها به قصد یادآوری همین سه نکته است و توصیه به آشتی با متون کلاسیک و اگر احساس میکنید متون کلاسیک سنگین و دشوارند، ذکر این که نویسندۀ زبردست ایرانی که با داستانهایش شهرۀ خاص و عام است – جعفر مدرس صادقی- دست به کار سترگی زده و اقدام به بازخوانی متون کرده تا خواننده حس نکند با کتابی پر از ارجاع و توضیح رو به روست و بتواند لذت ببرد و یکی از بازخوانیهای او هم«تاریخ بیهقی» است و رنج فراوان کشیده تا ما موقع خواندن، آسوده باشیم و رنج نبریم.
جعفر مدرس صادقی مینویسد: « شاید یکی از علل قهر بودن خوانندۀ روزگار ما با متون کهن، جنبۀ صرفاً آموزشیِ تحمیل شده به این متون باشد. وقتی فقط اساتید و پژوهشگران با متون کهن، سر و کار داشته باشند و همانها این متون را در دانشگاهها و مدارس تدریس کنند و برگزیدههایی از این متون را به سلیقۀ خود برای خوانندگان مُتفنّن به چاپ برسانند، هیچ خوانندۀ آزاد و فارغالبالی تصور طبیعی و درستی از این متون نخواهد داشت و صرفا به درد کسانی میخورد که اهل تحقیق و تفحصاند یا میخواهند " چیزی یاد بگیرند". حال آن که ادبیات، "چیزی یاد نمیدهد" و فراتر از این حرفهاست و هیچ کس نمیخواهد با خواندن رُمان و داستان کوتاه "چیزی یاد بگیرد." خواندن ادبیات، تجربهای است فراتر از آموختن. ادبیات، حدود را در هم میشکند و نگاه تازۀ ما به جهان، ابعاد گمشده و بکری را در برابر ما میگشاید.»
این جمله هم جان کلام اوست: « مخاطب ادبیات، یک خوانندۀ آزاد است که با رغبت و شوق، سراغ کلام مکتوب میآید و متن، هیچ گاه برای او تجلی گاه آرا و عقاید انتزاعی و آموختنی نیست و در درجۀ اول میخواهد از خواندن متن، لذت ببرد.»
جعفر مدرس صادقی بر نکتۀ درستی انگشت گذاشته است. آنقدر در مدرسه و دانشگاه بر «معنی» متن، تأکید کرده و پرسیدهاند که لذت آن را گرفتهاند و مخاطب عام ترسیده سراغ آنها برود و این بلایی است که مدعیان هر عرصه بر سر متون آوردهاند و خود را صاحب و مالک آن پنداشتهاند. براین سیاق میتوان گفت این متون برای همه است نه این که عده ای خود را مالک و صاحب آنها بدانند و چنان بر ریزهکاریهای آن تأکید کنند که اصل داستان فراموش شود.
از این رو اقدام مدرس صادقی بسیار ستودنی است و دوستداران متون کهن را میتوان به ویرایشهای او ارجاع داد. ویرایش و نه تفسیر و تصحیح و توضیح و انطباق نسخهها و کارهایی از این دست بلکه با این هدف که بخوانیم و به همین خاطر نام پروژۀ خود را «بازخوانی متون» گذاشته است.
اما آن سه وجه:
اشاره شد که وجه اول، نثر اوست و «اصطلاحات زنده و متنوع زبان گفتاری» چنان که ویراستار بازخوانی متون چنین اشاره کرده است: «ترکیباتی از قیبل "گرگ آشتی" به معنی "صلح آبکی"، "درخط شد" به معنی "خشم گین شد"، "از جای بشد" به معنی "از کوره در رفت"، "نان خوردن" به معنی "غذا خوردن"، "یال برکشیدن" به معنی " بزرگ شدن"، "سرد کردن" به معنی "سرزنش کردن"، و این تعابیر:
لشکری در پَرِ کلاغ انداخت ( لشکری را به مهلکه فرستاد)، بادی در این میان جُست (فاصلهای در این میان پیش آمد)، خاک و نمکی بیختند (به اصطلاح امروز، ظاهر سازی یا سمبل کردند)، چون خر بر یخ بماند (همان که امروز می گوییم مثل خر توی گل ماند)، موی، در کار نتوانستی خزید (مو، لای درزش نمیرفت)، چون خاک یافت، مراغه دانست کرد ( اگر آب پیدا کند شناگر قابلی است)، دست بر رگ او نهاد (رگ خواب او را پیدا کرد)، خرما به بصره بردن ( زیره به کرمان بردن)، خشت از جای خویش برفت ( کار از کار گذشت) و نمونههای فراوان دیگر.
وجه دوم، شیوۀ متفاوت روایت تاریخی است و از زبان خود او: «در دیگر تواریخ، چنین طول و عرض نیست؛ که احوال را آسانتر گرفتهاند و شِمَّتی بیش یاد نکردهاند. اما من چون این کار پیش گرفتم، میخواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم و گردِ زوایا برگردم تا هیچ چیز از احوال پوشیده نمانَد.... در تواریخ، چنان میخوانند که فلان پادشاه، فلان سالار را به جنگ فرستاد و فلان روز، صلح کردند و این، آن را یا آن، این را بزَد و بر این بگذشتند. اما من آنچه واجب است برجای آرَم.»
و سرانجام گزارشنویسی او و مشهورتر از همه داستان «حسنک وزیر»:
«و حسنک، قریب هفت سال بردار بماند. چنان که پاهایش فرو تراشید و خشک شد و اثری نماند تا فروگرفتند و دفن کردندش. چنان که کس ندانست، سرش کجاست و تنش کجا.
و مادر حسنک، زنی بود سخت جگرآور. دو سه ماه از او این حدیث، نهان داشتند. چون بشنید جَزَعی نکرد؛ چنان که زنان کنند. بلکه بگریست به درد؛ چنان که حاضران از دردِ وی، خون گریستند. پس گفت: "بزرگا مردا که این پسرم بود که پادشاهی چون محمود، این جهان به او داد و پادشاهی چون مسعود، آن جهان." ماتمِ پسر، سخت نیکو بداشت و هر خردمند که این بشنید، پسندید و جای آن بود.»
نثر هزار سال پیش باید بوی کهنگی بدهد اما نثر بیهقی چنان تازه و شورانگیز است که هزار سال بعد ردّ آن را در شعر مدرن پارسی میتوان جُست:
«و شيرآهن کوه مردی از اينگونه عاشق
ميدانِ خونينِ سرنوشت، به پاشنۀ آشيل، درنوشت
رویينه تنی که راز مرگش، اندوه عشق و غم تنهايی بود
آه! اسفنديار مغموم:
تورا آن به، که چشم فرو پوشيده باشی
آيا نه،
يکي «نه» بسنده بود که سرنوشت مرا بسازد؟
من تنها فرياد زدم: نه
من از فرو رفتن، تن زدم!
...
دريغا شيرآهن کوه مردا که تو بودی
و کوهوار پيش از آنچه به خاک افتی
نستوه و استوار مرده بودی...»
آشکار است که شعر سپید شاملو تحت تأثیر نثر بیهقی است و همین به تنهایی از تأثیرگذاری تأثیر نثر او حکایت میکند.
آن قدر در پی معنی و تفسیر بودهایم که ما را از لذت بردن بازداشتهاند و مدام گفتهاند معنی آن چیست. مثل قیمت پرسیدن در گفت و گوهای روزانه و به جای این که زیبایی لباس یا عطر دیگری را یادآور شویم میپرسیم چند؟ انگار به فروشگاه رفتهایم.
با همتی که جعفر مدرس صادقی به خرج داده میتوان این متون را به آسانی خواند. چنانکه خود نوشته است:
«دیگر، غول بی شاخ و دُمی به نام ادبیات کهن، وجود ندارد. این کناب را بازکنید. اینک عین متن 950 سالۀ شاهکارِ یگانۀ روزگارِ شکوفایی و اعتلای نثر فارسی که با کمال تعجب به راحتی می توان خواند.»
با این توصیفات، روشن است که می خواهم به بهانۀ اول آبان سفارش کنم تاریخ بیهقی بخوانید. نه برای یاد گرفتن. برای لذت بردن:
« این است حسنک و روزگارش. گفتارش این بود که "مرا دعای نشابوریان بسازد" و نساخت. چندان غلام و اسباب زر و سیم و نعمت، هیچ سود نداشت. او رفت و این قوم که این مکر ساخته بودند نیز رفتند و این افسانهای است با بسیار عبرت و این همه اسبابِ منازعت و مُکاوَحَت از بهر حُطامِ دنیا به یک سوی نهادند. احمق مردا که دل در این جهان ببندد که نعمتی بدهد و زشت، بستاند.»
منبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۶۷۴۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دیپلمات سابق آمریکایی: کابینه اسرائیل روانی است
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از مجله تصویری میم، یک دیپلمات آمریکایی گفت: کابینه اسرائیل را تنها می توان یک کابینه روانی توصیف کرد.
وی گفت: من در ابتدا از طرفداران صهیونیست ها بودم و به تدریج درباره عقاید آن ها شک کردم و سپس منتقدشدم.
وی افزود: دیدم که اسرائیلی ها چه کارهایی انجام می دهند. چیزهای زیادی در این کابینه دیدم که قبلا نمی دانستم. مثلا وقتی اسرائیل از کسی می خواهد که آن را به رسمیت بشناسد این به چه معنی است؟ بدین معنی است که هیچ کس دیگری بین رود اردن و دریا حق زندگی ندارد.
فریمن گفت: این عقیده صهیونیست ها است که فلسطین در آغاز عبارت بود: از مردم بدون سرزمین برای سرزمین بدون مردم. این سخن صهیونیست ها بدین معنی است که ملتی در فلسطین وجود ندارد. اسرائیل با همین عقاید تاسیس شده است. الان وحشی گری صهیونیست ها در غزه برای همه آشکار شده است. آن ها اگر بتوانند همه فلسطینی ها را از آنجا اخراج کنند، بسیار خوشبخت خواهند شد، ولی اگر در این موضوع شکست بخورند فلسطینی ها را یا با بمباران یا گرسنگی دادن در حد مرگ خواهند کشت. این یعنی نهایت سنگدلی است و هرگز فکرش را نمی کردم. این کابینه ای است که تنها یک کلمه می توان در باره آن گفت، کابینه روانی. این کابینه ای است که انسانیت را از ساکنان اصلی گرفته است، تا جایی که حتی مردم خودش نیز درباره نسل کشی فلسطینی ها به هیچ وجه اظهار پشیمانی نمی کنند. به این نتیجه رسیدم که صهیونیزم مخالف یهودیت است. بلکه هیچ انسانیتی در آن نیست. شکل فاشیستی از اشکال قوم گرایی است؛ لذا حادثه ۷ اکتبر و ما بعد آن تاثیر عمیقی در نگاه من به این قضیه داشته است.